-
مجموعه رمانهای دنیای من؛ جلد اول؛ فصل اول؛ قسمت شصتم
پنجشنبه 21 مرداد 1400 11:49
نسخه صوتی این قسمت را از اینجا میتوانید بشنوید سه شنبه 30/6/1400 از آرایشگاه که بیرون آمد، شماره الهه را گرفت. پس از چند بوق کوتاه، صدای لطیف الهه با لهجه سرشار از نازش، از آنطرف خط، به گوشش رسید:" الو!" روکو می اندیشید که چقدر گاهی دلش می خواهد مثل الهه، حرف بزند و حسابی دلبری کند! حیف که پدرشان، چند باری...
-
مجموعه رمانهای دنیای من؛ جلد اول؛ فصل اول؛ قسمت پنجاه و نهم
پنجشنبه 21 مرداد 1400 11:48
نسخه صوتی این قسمت را از اینجا میتوانید بشنوید سه شنبه 30/6/1400 خب، روکو نقشه اش را کشیده بود. اکنون زمان آن بود که دست به کار شود و مرحله به مرحله پیش برود. در حالیکه آرایشگر، موهایش را رنگ می کرد، گوشیش را از کیفش بیرون آورد و وارد سایت دانشگاه شد؛ اولین چیزی که قصد چک کردنش را داشت، برنامه کلاسی خواهرش بود؛ خب،...
-
مجموعه رمانهای دنیای من؛ جلد اول؛ فصل اول؛ قسمت پنجاه و هشتم
پنجشنبه 21 مرداد 1400 11:43
نسخه صوتی این قسمت را از اینجا میتوانید بشنوید سه شنبه 30/6/1400 در ابتدا روکو ، کمی افسوس خورد که چرا، آنروز صبح، همزمان با شاتس، کلاس نداشت. این مسئله می توانست از اتلاف وقت او جلوگیری کند؛ اما کمی که فکر کرد، به این نتیجه رسید که این فاصله زمانی، می تواند به او فرصتی دهد، تا همه کارهایش را با آرامش و دقت بیشتری به...
-
مجموعه رمانهای دنیای من؛ جلد اول؛ فصل اول؛ قسمت پنجاه و هفتم
پنجشنبه 21 مرداد 1400 11:42
نسخه صوتی این قسمت را از اینجا میتوانید بشنوید سه شنبه 30/6/1400 در حالیکه درهای ماشین را قفل می کرد، درون کیفش به دنبال گوشیش می گشت تا به لواینیتزیو، پیام بدهد و بعد از کلاس او، با او قرار بگذارد. هنوز قدمی برنداشته بود که صدای کائن، درون گوشیش پیچید:" به!... شاتس خانم! عجب ماشینی! خوش به حالت دختر! "...
-
مجموعه رمانهای دنیای من؛ جلد اول؛ فصل اول؛ قسمت پنجاه و ششم
پنجشنبه 21 مرداد 1400 11:41
نسخه صوتی این قسمت را از اینجا میتوانید بشنوید سه شنبه 30/6/1400 می اندیشید:" خدایا! من چه جوری بدون اینکه با این کنه های فتنه انگیز، دعوا کنم، از شرشون خلاص شم!؟ " و قدم زنان به همراه امی به سمت سردر دانشگاه می رفت؛ نگاهی به دستش که امی محکم آن را در دستش گرفته بود، انداخت؛ بعد اندیشید:" فکر می کنه،...
-
مجموعه رمانهای دنیای من؛ جلد اول؛ فصل اول؛ قسمت پنجاه و پنجم
پنجشنبه 21 مرداد 1400 11:39
نسخه صوتی این قسمت را از اینجا میتوانید بشنوید سه شنبه 30/6/1400 هومائیتا نفس عمیق دیگری کشید و تصمیم گرفت، کمی صریحتر به کائن بگوید که مزاحمش است؛ شاید معجزه ای می شد و او خجالت می کشید و زحمت را کم می کرد! لبخند کمرنگی زد و سعی کرد، نگاهش مهربانانه باشد:" کائن!... من می خوام تنها باشم! لطف می کنی بلند شی بری،...
-
مجموعه رمانهای دنیای من؛ جلد اول؛ فصل اول؛ قسمت پنجاه و چهارم
پنجشنبه 21 مرداد 1400 11:38
نسخه صوتی این قسمت را از اینجا میتوانید بشنوید سه شنبه 30/6/1400 هومائیتا دوباره نگاهش را به سمت جزوه اش برگرداند، به این امید که کائن، وضعیت را درک کند و او را تنها بگذارد؛ اما کائن قصد رفتن نداشت! دستش را پیش برد و جزوه هومائیتا را به سمت خودش کشید و آن را بست:"اَه! چقد می خونی!؟ بسه دیگه بابا!" هومائیتا...
-
مجموعه رمانهای دنیای من؛ جلد اول؛ فصل اول؛ قسمت پنجاه و سوم
پنجشنبه 21 مرداد 1400 11:37
نسخه صوتی این قسمت را از اینجا میتوانید بشنوید سه شنبه 30/6/1400 هومائیتا برای لحظه ای سرش را بالا آورد و کائن را دید که به سمت آلاچیق او می آید. ناگهان، احساس خطر کرد و همه احساسهای خوب آنروز صبحش، جای خود را به نگرانی داد؛ اندیشید:" این وقت صبح، اینجا چکار می کنه!؟" اما فرصتی نداشت که به دنبال جواب سؤالی...
-
مجموعه رمانهای دنیای من؛ جلد اول؛ فصل اول؛ قسمت پنجاه و دوم
چهارشنبه 20 مرداد 1400 15:40
نسخه صوتی این قسمت را از اینجا میتوانید بشنوید سه شنبه 30/6/1400 از سردر دانشگاه، تا حوالی آلاچیقها، آنقدر با شتاب و استرس آمده بود که همین مسیر کوتاه، موجب شده بود، نفسش به شماره بیفتد. با نگرانی به اطراف نگاه می کرد و امی را دید که در زیر یکی از درختان، بر روی نیمکتی نشسته است. با عجله به سمتش رفت و هنوز به او...
-
مجموعه رمانهای دنیای من؛ جلد اول؛ فصل اول؛ قسمت پنجاه و یکم
چهارشنبه 20 مرداد 1400 15:38
نسخه صوتی این قسمت را از اینجا میتوانید بشنوید سه شنبه 30/6/1400 هومائیتا، بی خبر از همه جا، شادمانه، از صبح دل انگیز پائیزی لذت می برد. درون یکی از آلاچیقهای زیبای جلوی دانشکده شان، نشست و دفترچه خاطراتش را از کیفش بیرون آورد و شروع به نوشتن کرد:" سه شنبه سی ام شهریور ماه چه هوای خوبی داره امروز! نسیم فرحبخشش،...
-
مجموعه رمانهای دنیای من؛ جلد اول؛ فصل اول؛ قسمت پنجاهم
چهارشنبه 20 مرداد 1400 15:37
نسخه صوتی این قسمت را از اینجا میتوانید بشنوید سه شنبه 30/6/1400 رومانتیس بلافاصله پس از آنکه تماسش را با امی ، قطع کرد؛ وارد گروه اینترنتی اش شد که نام آن را " منهدم کنندگان چاپلوسان "!! نهاده بودند؛ و با عجله شروع به تایپ کردن کرد:" بچه ها! بیدارین!؟... خبرای داغ دارم! " کائن که بی صبرانه انتظار...
-
مجموعه رمانهای دنیای من؛ جلد اول؛ فصل اول؛ قسمت چهل و نهم
چهارشنبه 20 مرداد 1400 15:35
نسخه صوتی این قسمت را از اینجا میتوانید بشنوید سه شنبه 30/6/1400 هر کدام از اتوبوسهای دانشگاه، که وارد ایستگاه رو به روی دانشگاه می شدند، دخترک با کنجکاوی تمام، سرک می کشید و تک تک دخترهای درون آنها را از نظر می گذراند، تا ببیند که آیا هومائیتا نیز همچون او، اینوقت صبح، هوای سرد پائیزی، به سرش زده است و بدون آنکه کلاس...
-
مجموعه رمانهای دنیای من؛ جلد اول؛ فصل اول؛ قسمت چهل و هشتم
چهارشنبه 20 مرداد 1400 15:34
نسخه صوتی این قسمت را از اینجا میتوانید بشنوید سه شنبه 30/6/1400 اینبار هومائیتا، انگیزه ای جدید، برای زود بیدار شدن، پیدا کرده بود:" شاتس! " اگرچه آنروز تا ساعت نه و نیم کلاس نداشت، اما دلش می خواست کمی به کارهایش سامان دهد، تا شاید پس از آن، اگر شاتس نیز وقت و حوصله داشت، با او کمی درون محوطه دانشگاه، زیر...
-
مجموعه رمانهای دنیای من؛ جلد اول؛ فصل اول؛ قسمت چهل و هفتم
چهارشنبه 20 مرداد 1400 15:32
نسخه صوتی این قسمت را از اینجا میتوانید بشنوید سه شنبه 30/6/1400 نگاهی به ساعت مچی اش کرد؛ هشت و نیم صبح بود:" خب، اگه ربع ساعته برسم دانشگاه، می تونم لواینیزیو رو پیدا کنم و باهاش حرف بزنم. بعدم اگه کار نداشته باشه، می برمش سر کلاسمون تا با هومائیتا آشنا شه!... چه جوری همه چیزو برا هومائیتا توضیح بدم!؟ "...
-
مجموعه رمانهای دنیای من؛ جلد اول؛ فصل اول؛ قسمت چهل و ششم
چهارشنبه 20 مرداد 1400 15:30
نسخه صوتی این قسمت را از اینجا میتوانید بشنوید سه شنبه 30/6/1400 شاتس در حالیکه با عجله کلاهش را میپوشید، به درون آشپزخانه دوید و به مادرش و خدمتکاران نگاه کرد که با تعجب، نگاهش می کردند. او معمولا کلاه نمی پوشید اما اکنون سعی می کرد کمی استایلش را به هومائیتا نزدیک کند. علاقه اش به هومائیتا این تمایل را در او برمی...
-
مجموعه رمانهای دنیای من؛ جلد اول؛ فصل اول؛ قسمت چهل و پنجم
سهشنبه 12 مرداد 1400 11:12
نسخه صوتی این قسمت را از اینجا میتوانید بشنوید تصاویر شخصیتهای داستان رو اینجا می تونین ببینین مجموعه رمانهای دنیای من جلد اول: آنقدر خوب باش که فصل اول: نترس ، از منطقه امنت خارج شو قسمت ۴۵ سه شنبه 30/6/1400 خدمتکاران هوسگورولو، دفتر به دست، مقابل او به صف ایستاده بودند و او لیست کارهای هر کدام را به آنها می گفت و...
-
مجموعه رمانهای دنیای من؛ جلد اول؛ فصل اول؛ قسمت چهل و چهارم
دوشنبه 11 مرداد 1400 11:08
نسخه صوتی این قسمت را از اینجا میتوانید بشنوید تصاویر شخصیتهای داستان رو اینجا می تونین ببینین مجموعه رمانهای دنیای من جلد اول: آنقدر خوب باش که فصل اول: نترس ، از منطقه امنت خارج شو قسمت ۴۴ سه شنبه 30/6/1400 به سمت آشپزخانه به راه افتاد، در حالیکه سبکی فوق العاده ای را در وجودش احساس می کرد، بعد از آن دعوای وحشتناک،...
-
مجموعه رمانهای دنیای من؛ جلد اول؛ فصل اول؛ قسمت چهل و سوم
یکشنبه 10 مرداد 1400 11:05
نسخه صوتی این قسمت را از اینجا میتوانید بشنوید تصاویر شخصیتهای داستان رو اینجا می تونین ببینین مجموعه رمانهای دنیای من جلد اول: آنقدر خوب باش که فصل اول: نترس ، از منطقه امنت خارج شو قسمت ۴۳ سه شنبه 30/6/1400 هوسگورولو کمی همانجا، تکیه زده بر در کمد نشست. باید به افکارش، نظم می بخشید. دلش نمی خواست دیگر کوتاه بیاید؛...
-
مجموعه رمانهای دنیای من؛ جلد اول؛ فصل اول؛ قسمت چهل و دوم
شنبه 9 مرداد 1400 10:59
نسخه صوتی این قسمت را از اینجا میتوانید بشنوید تصاویر شخصیتهای داستان رو اینجا می تونین ببینین مجموعه رمانهای دنیای من جلد اول: آنقدر خوب باش که فصل اول: نترس ، از منطقه امنت خارج شو قسمت ۴۲ سه شنبه 30/6/1400 سپیده ، سرگشته و نگران، وسط آشپزخانه، ایستاده بود و با گوشه پرکراواتش بازی می کرد. دخالت کردن در دعوای زن و...
-
مجموعه رمانهای دنیای من؛ جلد اول؛ فصل اول؛ قسمت چهل و یکم
جمعه 8 مرداد 1400 10:56
نسخه صوتی این قسمت را از اینجا میتوانید بشنوید تصاویر شخصیتهای داستان رو اینجا می تونین ببینین مجموعه رمانهای دنیای من جلد اول: آنقدر خوب باش که فصل اول: نترس ، از منطقه امنت خارج شو قسمت ۴۱ سه شنبه 30/6/1400 در ابتدا که وارد آشپزخانه شد، چهره اش برافروخته بود و احساس می کرد همه عضلات بدنش، منقبض شده و آماده حمله کردن...
-
مجموعه رمانهای دنیای من؛ جلد اول؛ فصل اول؛ قسمت چهلم
پنجشنبه 7 مرداد 1400 10:08
نسخه صوتی این قسمت را از اینجا میتوانید بشنوید تصاویر شخصیتهای داستان رو اینجا می تونین ببینین مجموعه رمانهای دنیای من جلد اول: آنقدر خوب باش که فصل اول: نترس ، از منطقه امنت خارج شو قسمت چهلم سه شنبه 30/6/1400 دیوالتیش نفس عمیقی کشید. طی این سالها، کمتر اتفاق افتاده بود که با هوسگورولو دعوا کند. آزردن هوسگورولو ،...
-
مجموعه رمانهای دنیای من؛ جلد اول؛ فصل اول؛ قسمت سی و نهم
چهارشنبه 6 مرداد 1400 10:05
نسخه صوتی این قسمت را از اینجا میتوانید بشنوید تصاویر شخصیتهای داستان رو اینجا می تونین ببینین مجموعه رمانهای دنیای من جلد اول: آنقدر خوب باش که فصل اول: نترس ، از منطقه امنت خارج شو قسمت سی و نهم سه شنبه 30/6/1400 تحمل هرکسی هم حدی دارد؛ و سالها صبوری و تحمل کردن، فشار خارق العاده ای را بر هوسگورولو ، تحمیل کرده بود....
-
مجموعه رمانهای دنیای من؛ جلد اول؛ فصل اول؛ قسمت سی و هشتم
سهشنبه 5 مرداد 1400 10:00
نسخه صوتی این قسمت را از اینجا میتوانید بشنوید تصاویر شخصیتهای داستان رو اینجا می تونین ببینین مجموعه رمانهای دنیای من جلد اول: آنقدر خوب باش که فصل اول: نترس ، از منطقه امنت خارج شو قسمت سی و هشتم سه شنبه 30/6/1400 بر روی صندلی روبروی میز کار دیوالتیش نشست و به او که کاملاً بی توجه به او، مشغول کارش بود، خیره شد....
-
مجموعه رمانهای دنیای من؛ جلد اول؛ فصل اول؛ قسمت سی و هفتم
دوشنبه 4 مرداد 1400 09:55
نسخه صوتی این قسمت را از اینجا میتوانید بشنوید تصاویر شخصیتهای داستان رو اینجا می تونین ببینین مجموعه رمانهای دنیای من جلد اول: آنقدر خوب باش که فصل اول: نترس ، از منطقه امنت خارج شو قسمت سی و هفتم سه شنبه 30/6/1400 هوسگورولو با این پیش زمینه فکری، که دیوالتیش هرگز به حرف او گوش نمی دهد و تنها خواسته ها و خودخواهیهایش...
-
مجموعه رمانهای دنیای من؛ جلد اول؛ فصل اول؛ قسمت سی و ششم
یکشنبه 3 مرداد 1400 09:52
نسخه صوتی این قسمت را از اینجا میتوانید بشنوید تصاویر شخصیتهای داستان رو اینجا می تونین ببینین مجموعه رمانهای دنیای من جلد اول: آنقدر خوب باش که فصل اول: نترس ، از منطقه امنت خارج شو قسمت سی و ششم سه شنبه 30/6/1400 هوسگورولو، دو تقه به در اتاق کار دیوالتیش زد و بعد از شنیدن صدای مردانه اش که " بفرمائید " را...
-
مجموعه رمانهای دنیای من؛ جلد اول؛ فصل اول؛ قسمت سی و پنجم
شنبه 2 مرداد 1400 09:47
نسخه صوتی این قسمت را از اینجا میتوانید بشنوید تصاویر شخصیتهای داستان رو اینجا می تونین ببینین مجموعه رمانهای دنیای من جلد اول: آنقدر خوب باش که فصل اول: نترس ، از منطقه امنت خارج شو قسمت سی و پنجم سه شنبه 30/6/1400 بعد از صبحانه، شاتس به اتاقش رفت تا برنامه ای برای درس خواندنش، تنظیم کند. برنامه کلاسیش را بر روی میز،...
-
مجموعه رمانهای دنیای من؛ جلد اول؛ فصل اول؛ قسمت سی و چهارم
جمعه 1 مرداد 1400 09:43
نسخه صوتی این قسمت را از اینجا میتوانید بشنوید تصاویر شخصیتهای داستان رو اینجا می تونین ببینین مجموعه رمانهای دنیای من جلد اول: آنقدر خوب باش که فصل اول: نترس ، از منطقه امنت خارج شو قسمت سی و چهارم سه شنبه 30/6/1400 " یه نگاه به خواهرت بنداز! روکو ، یه دکتر و استاد موفقه! و من واقعاً تحسینش می کنم!... داره برای...
-
مجموعه رمانهای دنیای من؛ جلد اول؛ فصل اول؛ قسمت سی و سوم
پنجشنبه 31 تیر 1400 09:28
نسخه صوتی این قسمت را از اینجا میتوانید بشنوید تصاویر شخصیتهای داستان رو اینجا می تونین ببینین مجموعه رمانهای دنیای من جلد اول: آنقدر خوب باش که فصل اول: نترس ، از منطقه امنت خارج شو قسمت سی و سوم سه شنبه 30/6/1400 شاتس ، به دنبال راهی می گشت تا بتواند حدأقل، زمان شروع به کار شرکت را به تأخیر اندازد؛ اما از چه طریقی...
-
مجموعه رمانهای دنیای من؛ جلد اول؛ فصل اول؛ قسمت سی و دوم
چهارشنبه 30 تیر 1400 09:24
نسخه صوتی این قسمت را از اینجا میتوانید بشنوید تصاویر شخصیتهای داستان رو اینجا می تونین ببینین مجموعه رمانهای دنیای من جلد اول: آنقدر خوب باش که فصل اول: نترس ، از منطقه امنت خارج شو قسمت سی و دوم سه شنبه 30/6/1400 روکو برای لحظاتی، بهت زده به پدرشان و بعد به شاتس و دوباره به پدرشان، نگاه می کرد. ذهنش مطلقاً کار نمی...
-
مجموعه رمانهای دنیای من؛ جلد اول؛ فصل اول؛ قسمت سی و یکم
سهشنبه 29 تیر 1400 09:21
نسخه صوتی این قسمت را از اینجا میتوانید بشنوید تصاویر شخصیتهای داستان رو اینجا می تونین ببینین مجموعه رمانهای دنیای من جلد اول: آنقدر خوب باش که فصل اول: نترس ، از منطقه امنت خارج شو قسمت سی و یکم سه شنبه 30/6/1400 شاتس ، ناگهان احساس کرد که آزادیش را به طور کامل از دست داده است! شرکت!؟... چه جور شرکتی؟!... اصلاً چه...